کد مطلب:28171 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:166

نقد، آری! چاپلوسی، هرگز!












انتقاد، حقّی است كه بدان وسیله، سایر حقوق احیا می گردد و از استبداد - كه خطرناك ترین آفت حكومت هاست -، پیشگیری كند.

در جامعه ای كه انتقاد، آزاد است و مردم می توانند ضعف ها و كاستی های مدیریت حاكم را بازگو كنند، دولت مردان، بهتر می توانند نقاط ضعف كارهای خود را مشاهده كنند و با فساد و بی عدالتی، مبارزه نمایند و خدمات ارزنده ای ارائه دهند.

از سوی دیگر، با نبودن انتقاد، زمینه برای رشد چاپلوسان و تملّق گویان، باز می شود؛ نقاط ضعف سیاست ها و برنامه ها و اقدامات دولت مردان، پنهان می ماند و در نتیجه، فساد و تباهی و بی عدالتی در دستگاه های دولتی رشد می نماید و به سقوط حكومت ها می انجامد.

هنگامی كه امیرمؤمنان علیه السلام، زمام حكومت را به دست گرفت، ستایش های بی مورد و گزافه گویی ها درباره زمامداران، بخشی از فرهنگ عمومی بود. حاكمان نه تنها از آن جلوگیری نمی كردند كه بدان دامن می زدند. بدین سان، فرهنگ چاپلوسی و تملّق گسترش یافته بود و زیركان حقیقت ستیز، با چاپلوسی امرا و سردمداران، بدون شایستگی های لازم، به موفقیت های سیاسی و اجتماعی دست می یافتند.

از سوی دیگر، زمامداران، چون هرگز نقد نمی شدند، رفته رفته خود را پیراسته از هر كاستی تلقّی می كردند و در ادامه این روند، انتقادها و نقدهای از سرِ دلسوزی و سازنده را اهانت تلقّی می كردند و برخورد با آن را فرض می دانستند.

از جمله زیباترین و هیجانبارترین اقدامات علوی در تصحیح فرهنگ عمومی، مبارزه با چاپلوسی و تملّق گویی و تأكید بر لزوم نقد و انتقاد سازنده است.

امام، از كارگزاران خود می خواست تا نزدیكان، مشاوران و همراهان خود را از كسانی برگزینند كه در حقگویی، صراحت بیشتری داشته باشند و با آنان، به گونه ای رفتار كنند كه هرگز به تملّق روی نیاورند و از نقد و انتقاد، تن نزنند و در ستایش، افزونگویی نكنند. خود نیز با هر گونه مدیحه سرایی، به شدّت و با قاطعیت و علنی مبارزه می كرد و برثناگویان، طعن می زد و از مردم می خواست به پاس آنچه به عنوان وظایف الهی انجام داده است، از او ستایش نكنند، تملّق نپراكنند، و به جای این همه، اگر به برنامه های او انتقادی دارند و رفتار او را قابل نقد می دانند، خیرخواهانه بگویند و با او چونان جبّاران، سخن نگویند.

جالب توجه و قابل تأمّل آن كه امیرمؤمنان علیه السلام، اجازه انتقاد به خود را نه در شرایط عادی حكمرانی، بلكه در بحرانی ترین ایّام زمامداری، یعنی در بحبوحه جنگ صفّین، مطرح كرده است.

داستان بدین سان بود كه امام، ضمن یك سخنرانی هیجان انگیز، مطالبی را درباره حقوق متقابل رهبری و مردم، بیان كرد. یكی از یاران وی كه از این سخنان، سختْ هیجان زده شده بود، ضمن اظهار فرمانبرداری، به شیوه معمول ستایشگران، به تفصیل، از امام تمجید و تعریف كرد. امام علی علیه السلام، بی آن كه تحت تأثیر ستایش های او قرار گیرد و یا حتی شرایط حسّاس و بحرانی جاری را مدّ نظر قرار دهد، در پاسخ آن همه ستایش ها می فرماید:

وإنَّ مِن أسخَفِ حالاتِ الوُلاةِ عِندَ صالِحِ النّاسِ أن یُظَنَّ بِهِم حُبُّ الفَخرِ، ویُوضَعَ أمرُهُم عَلَی الكِبْرِ. وقَد كَرِهتُ أن یَكونَ جَالَ فی ظَنَّكُم أنّی اُحِبُّ الإطراءَ وَاستِماعَ الثَّناءِ، ولَستُ بِحَمدِاللَّهِ كَذلكَ، وَلَو كُنتُ اُحِبُّ أن یُقالَ ذلِكَ لَتَرَكتُهُ انحِطاطاً للَّهِِ سُبحانَهُ....

فَلا تُكَلِّمونی بِما تُكَلَّمُ بِهِ الجَبابِرَةُ، ولاتتَحَفَّظوا منّی بِما یُتَحَفَّظُ بِهِ عِندَ أهلِ البادِرَةِ، ولاتُخالِطونی بِالمُصانَعَةِ، ولاتَظُنُّوا بِی استِثقالاً فی حَقٍّ قیلَ لی، ولَاالتِماسَ إعظامٍ لِنَفسی، فَإِنَّهُ مَنِ استَثْقَلَ الحَقَّ أن یُقالَ لَهُ أوِ العَدلَ أن یُعرَضَ عَلَیهِ كانَ العَمَلُ بِهِما أثقَلَ عَلَیهِ.[1].

در دیده مردم پارسا، زشت ترین خوی زمامداران این است كه بخواهند مردم، آنان را دوستدار بزرگ منشی شمارند و كارهایشان را به حساب كبر و خودخواهی بگذارند، و خوش ندارم كه در خاطر شما بگذرد كه من دوستدار ستودنم و خواهان ستایش شنودن. سپاس خدای را كه چنین نیستم، و اگر ستایش خواه بودم، آن را به خاطر فروتنی در پیشگاه خدا وا می گذاردم.

... پس به زبانی كه باگردنكشان سخن می گویند، با من سخن مگویید، و چنان كه از حاكمان تندخو، كناره می جویند، از من كناره مجویید، و برای من، ظاهرسازی و خودنمایی نكنید، و بر من گمان مبرید كه اگر حرف حقّی بگویید، پذیرفتنش بر من سنگین و دشوار است، و خیال نكنید كه من می خواهم كه بزرگم شمارید؛ چه، آن كسی كه شنیدن سخن حق و یا نمایاندن عدل بر او سنگین آید، اجرای حق و عدل، بر وی سنگین تر می نماید.

و سرانجام، از سخنان خود چنین نتیجه می گیرد كه:

فَلا تَكُفّوا عَنّی مَقالَةً بِحَقٍّ أو مَشورَةً بِعَدلٍ، فَإِنّی لَستُ فی نَفسی بِفَوقِ أن اُخطِئَ و لاآمَنُ ذلِكَ مِن فِعلی إلّا أن یَكفِیَ اللَّهُ مِن نَفسی ما هُوَ أملَكُ بِهِ مِنّی.[2].

پس از گفتن حق یا رایزنی در عدالت، خودداری نكنید كه من، نه برتر از آنم كه خطا كنم، و نه در كار خویش از خطا ایمنم، مگر آن كه خداوند، مرا كفایت كند كه از من بر آن تواناتر است.

امام علی علیه السلام در این كلام، تصریح می كند كه اگر كفایت خدایی و عصمت الهی نبود، خطاكردن وی نیز ممكن می نمود، و با این كه از مصونیت الهی برخوردار است، از مردم می خواهد كه شخصیت سیاسی و معنوی اش مانع از انتقادكردن آنان نباشد و تأكید می كند كه اگر در حكومت او كاری را نادرستْ تشخیص دادند، حتماً به او تذكّر دهند.

به سخن دیگر، امام در پاسخ به آن ستایشگر، از یك سو، عادت زشت ثناگویی و مدّاحی امرا و رجال سیاسی را در جامعه اسلامی، قاطعانه محكوم می كند، و از سوی دیگر، می خواهد روح انتقادكردن و ژرفنگری در اعمال مسئولان نظام اسلامی را در مردم پرورش دهد، حتی اگر در بالاترین سطح نظام، یعنی امام معصوم باشد، و در عمل نیز پذیرش انتقادسازنده را در مدیریت عالی جامعه اسلامی رایج گرداند.









    1. ر. ك: ص 204، ح 1441.
    2. ر. ك: ص 204، ح 1441.